عضو شوید


نام کاربری
رمز عبور

:: فراموشی رمز عبور؟

عضویت سریع

نام کاربری
رمز عبور
تکرار رمز
ایمیل
کد تصویری
براي اطلاع از آپيدت شدن وبلاگ در خبرنامه وبلاگ عضو شويد تا جديدترين مطالب به ايميل شما ارسال شود



به وبلاگ من خوش آمدید

تبادل لینک هوشمند

برای تبادل لینک ابتدا ما را با عنوان پرواز به سوی بهشت و آدرس parvazbesoyebehesht.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.







نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

آمار مطالب

:: کل مطالب : 12
:: کل نظرات : 0

آمار کاربران

:: افراد آنلاین : 1
:: تعداد اعضا : 0

کاربران آنلاین


آمار بازدید

:: بازدید امروز : 2
:: باردید دیروز : 0
:: بازدید هفته : 2
:: بازدید ماه : 7
:: بازدید سال : 173
:: بازدید کلی : 2158

RSS

Powered By
loxblog.Com

«رسم الحاج» مخالف برخی اصول علم تجوید است!
پنج شنبه 30 فروردين 1397 ساعت 16:34 | بازدید : 11 | نوشته ‌شده به دست رامین کریمی | ( نظرات )

 

طرح اشکال: قرآن با رسم المصحف، تماماً بر پایه‌ی علم تجوید نگاشته شده است ولی در این رسم الخط، مبانی علم تجوید مراعات نشده است.

جواب: علم تجوید، علم وحیانی نیست که نتوان در آن دست برد؛ بلکه دستوراتی برای زیبا شدن تلفظ است که در میان اهل هر لغت، رایج می‌باشد.

مراعات تجوید تا جایی نیکوست که موجب غلط خواندن نشود. افراطی که در داخل کردن «تجوید» در «کتابت قرآن» توسط برخی قرآن‌نویسان صورت گرفته، موجب شده تا عوام جامعه، قرآن کریم را به «سختی» و «غلط» بخوانند. «رسم الخط حاج فردوسی» برای رهاندن تلاوت عوام جامعه از این دو معضل نگارش یافت تا عموم مسلمانان بتوانند قرآن کریم را به «راحتی» و «درست» بخوانند.

حکایت علم تجوید و قرآن کریم، در برخی مواقع، مانند حکایت کسی است که می‌خواست «ابرو» را درست کند ولی «چشم» را کور کرد.

علم تجوید را برای نیکو خواندن قرآن کریم توسط قاریان حرفه‌ای ساختند و پرداختند ولی وارد کردن آن در نگارش قرآن کریم، منجر به غلط خواندن کلمات نورانی قرآن توسط عموم مسلمانان گردیده است.



:: برچسب‌ها: قران کریم , رسم الخط , رسم الحاج ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نظرات شما درباره منهاج فردوسیان
چهار شنبه 23 اسفند 1396 ساعت 10:15 | بازدید : 16 | نوشته ‌شده به دست رامین کریمی | ( نظرات )
نظرات شما درباره حاج فردوسی
دو شنبه 21 اسفند 1396 ساعت 14:30 | بازدید : 59 | نوشته ‌شده به دست رامین کریمی | ( نظرات )
نظرات شما درباره رسم الخط حاج فردوسی
پنج شنبه 17 اسفند 1396 ساعت 11:54 | بازدید : 26 | نوشته ‌شده به دست رامین کریمی | ( نظرات )
نظرات در مورد حاج فردوسی
پنج شنبه 10 اسفند 1396 ساعت 10:34 | بازدید : 46 | نوشته ‌شده به دست رامین کریمی | ( نظرات )
نرم‌افزار «رهبر معنوی»، نشر آثار تربیتی «حاج فردوسی» منتشر شد.
دو شنبه 9 بهمن 1396 ساعت 15:17 | بازدید : 29 | نوشته ‌شده به دست رامین کریمی | ( نظرات )

مژده‌ای به:

علاقه‌مندان به تکامل فردی؛

مشتاقان کمال واقعی؛

جویندگان سعادت ابدی؛

سالکان وادی سیر و سلوک؛

تشنگان معارف ناب اسلامی؛

خستگان صحراهای حیرت؛

پیکارکنندگان با نفس امّاره؛

لطمه‌خوردگان از وساوس شیطان؛

محرومان از استاد اخلاق و عرفان؛

نرم‌افزار «رهبر معنوی»، نشر آثار تربیتی «حاج فردوسی» منتشر شد.

 

لینک دانلود از سایت:

http://menhajapp.ir



:: برچسب‌ها: حاج فردوسی منهاج فردوسیان رهبر معنوی سیروسلوک، سیر و سلوک، عرفان، نرم افزار، اپلیکیشن منهاج فردوسیان، اپلیکیشن حاج فردوسی، استاد اخلاق، استاد عرفان، درس اخلاق، معارف ناب، کمال واقعی، سعادت ابدی ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
همسفر شدن با اصحاب منهاج فردوسیان
پنج شنبه 23 مهر 1396 ساعت 14:11 | بازدید : 87 | نوشته ‌شده به دست رامین کریمی | ( نظرات )

سلام علیکم حاج فردوسی/
سؤالی داشتم، خواستم بپرسم شما برنامه‌ای برای سفر به عتبات عالیات، کربلا و نجف و … پیش رو دارید؟ و چطور است برنامه‌ی شما و می توانیم با شما و کاروانتان همسفر باشیم؟ مشتاق هستم و خیلی خوب می‌شود اگر سفر زیارتی با شما همسفر باشم. ان شاء الله

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
باسمه تعالی

سلام علیکم
یکی از بهترین راه‌های انتقال مطالب تربیتی، همسفر شدن است؛ خصوصاً اگر سفر، به اماکن زیارتی باشد که بهره‌اش مضاعف خواهد بود. همچنین از آرزوهای دیرینه‌ام، همنشینی و همسفری با اصحاب منهاج فردوسیان (اسکنهم الله الفردوس الاعلی) است ولی فعلاً به دلیل اشتغال شدید به تألیف برخی کتاب‌های لازم برای نظام جامع تربیتی منهاج فردوسیان، امکان سفر ندارم. امیدوارم با کاهش حجم کارهای علمی، بتوانم به آرزوی خود برسم و به تقاضای عزیزانم، پاسخ مثبت دهم و سفرهای منظم و ادواری به نواحی زیارتی داخل و خارج ایران داشته باشیم. ان شاء الله

موفق باشید
حاج فردوسی



:: برچسب‌ها: حاج فردوسي, منهاج فردوسيان, قرآن, عرفان, اسلام ناب, تشيع خالص, سير و سلوک, سير الي الله, معرفت, معرفة الله, قاضي, علامه طباطبايي, علامه طهراني, منهاجي, نقد منهاج فردوسيان, اشکالات منهاج فردوسيان, اشکال حاج فردوسي, ظهور, امام زمان, امام عصر, بهجت, آيت الله بهجت, سيد هاشم حداد, پناهيان, محمد شجاعي, مرکز نشر, آيت الله, تصوف, صوفي, رسم الخط, قرآن, القرآن العظيم, القرآن العزيز, القرآن المجيد, رسم الخط حاج فردوسي, رسم الاملاء ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نقدی بر نقدهای آیت الله وحید خراسانی
پنج شنبه 23 مهر 1396 ساعت 14:10 | بازدید : 54 | نوشته ‌شده به دست رامین کریمی | ( نظرات )

در چند سال اخیر، سخنان گوناگونی از آیت الله شیخ حسین وحید خراسانی (حفظه الله) منتشر شده که حاوی انتقاد از فرد یا افراد «بی‌سواد» است. گویا انتقادهای پرشور و هیجانی ایشان از «بی‌سواد» که معمولاً با «غلط می‌کنی» و «چه غلط‌ها» همراه است، ناظر به بیانات و فتاوای برخی علما و مراجع معظم تقلید باشد.
در قسمتی از سخنان معظم له که در مورد عزاداری می‌باشد، آمده است: «وای بر آن کسانی که در این شعائر خدشه کنند. بیدار باشید. مردم ایران، بدانید کوچکترین کلمه که شعائر حسینیه را سست کند، کمر خاتم النبیین را می‌شکند. این عزاداری‌ها، این سینه‌زنی‌ها، این زنجیرزنی‌ها، باید به حد اعلی حفظ بشه. مسأله بازیچه که نیست. این کلام کیه؟ «و ارحم الصرخه التی کانت لنا» این بی‌سوادهایی که غلط می‌کنند، می‌گویند: آهسته گریه کنید، امام ششمه، رئیس مذهبه، حدیث این حدیثه.
فقیه کیه؟ فقهاء ور افتادند! فقیه، نائینیه! فقیه، بروجردیه! فقیه حائریه! فقیه اینانند که می‌گویند: سینه بزنید، زنجیر بزنید، خون هم جاری بشه، بشه! اینه فقیه! فقاهت اینه!
آهسته گریه کن؟! این غلطها چیه؟! صیحه! صیحه یعنی چه؟ صیحه عبارته از شیون. صرخه چیه؟ صیحه‌ی شدید، صرخه است. امام ششم می‌گوید: خدایا! ترحم کن بر آن شیون‌هایی که بر عزای ما، از این مردم سر می‌زند».

نمایشگر ویدیو
 
 
00:00
 
03:23
 
 
 

بر این فرمایشات پرشور، چند نقد وارد است که در این نوشتار، به بیان آن می‌پردازیم:
نقد اول: این که ادعا می‌کنند: «کوچکترین کلمه که شعائر حسینیه را سست کند، کمر خاتم النبیین را می‌شکند» نیاز به اثبات دارد. یعنی باید آیه یا روایتی داشته باشیم که بتوان چنین ادعای بزرگی را به واسطه‌ی آن، توجیه کرد. اگر قرار بود با کوچکترین کلمه‌ای، کمر خاتم الانبیاء بشکند، انکار مشرکین نسبت به پیامبری ایشان و انکار قرآن کریم و انکار یگانگی حق تعالی و انکار معجزات باهرات آن جناب و غیره در زمان حضور ایشان و کتاب آیات شیطانی و سوزاندن قرآن کریم توسط کشیش صهیونیستی در این زمان، کمر ایشان را چنان می‌شکست که به صورت ذرات ملکولی در آید!! در صورتی که می‌فرمایند: «الْإِسْلَامُ یَعْلُو وَ لَا یُعْلَى عَلَیْهِ» (من لا یحضره الفقیه، شیخ صدوق، جلد ۴، صفحه‌ی ۳۳۴، باب میراث أهل الملل) یعنی اسلام بالا می‌رود و چیزی بر آن برتری نمی‌گیرد. پس معنی ندارد که دین خدا و کمر پیامبر خدا، با رفتار و گفتار یک یا چند «بی‌سواد» بشکند.
نقد دوم: روایتی که بیان می‌کنند، دلالتی بر استحباب و مطلوبیت «صرخه» یا فریاد و شیون ندارد. متن کامل روایت چنین است: عَنْ مُعَاوِیَهَ بْنِ وَهْبٍ قَالَ: دَخَلْتُ عَلَى أَبِی عَبْدِ اللَّهِ (علیه‌السلام) وَ هُوَ فِی مُصَلَّاهُ فَجَلَسْتُ حَتَّى قَضَى صَلَاتَهُ فَسَمِعْتُهُ وَ هُوَ یُنَاجِی رَبَّهُ فَیَقُولُ یَا مَنْ خَصَّنَا بِالْکَرَامَهِ وَ وَعَدَنَا الشَّفَاعَهَ وَ حَمَّلَنَا الرِّسَالَهَ وَ جَعَلَنَا وَرَثَهَ الْأَنْبِیَاءِ وَ خَتَمَ بِنَا الْأُمَمَ السَّالِفَهَ وَ خَصَّنَا بِالْوَصِیَّهِ وَ أَعْطَانَا عِلْمَ مَا مَضَى وَ عِلْمَ مَا بَقِیَ وَ جَعَلَ أَفْئِدَهً مِنَ النَّاسِ تَهْوِی إِلَیْنَا اغْفِرْ لِی وَ لِإِخْوَانِی وَ زُوَّارِ قَبْرِ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ الْحُسَیْنِ بْنِ عَلِیٍّ علیهما السلام الَّذِینَ أَنْفَقُوا أَمْوَالَهُمْ وَ أَشْخَصُوا أَبْدَانَهُمْ رَغْبَهً فِی بِرِّنَا وَ رَجَاءً لِمَا عِنْدَکَ فِی صِلَتِنَا وَ سُرُوراً أَدْخَلُوهُ عَلَى نَبِیِّکَ مُحَمَّدٍ ص وَ إِجَابَهً مِنْهُمْ لِأَمْرِنَا وَ غَیْظاً أَدْخَلُوهُ عَلَى عَدُوِّنَا أَرَادُوا بِذَلِکَ رِضْوَانَکَ فَکَافِهِمْ عَنَّا بِالرِّضْوَانِ وَ اکْلَأْهُمْ بِاللَّیْلِ وَ النَّهَارِ وَ اخْلُفْ عَلَى أَهَالِیهِمْ وَ أَوْلَادِهِمُ الَّذِینَ خُلِّفُوا بِأَحْسَنِ الْخَلَفِ وَ اصْحَبْهُمْ وَ اکْفِهِمْ شَرَّ کُلِّ جَبَّارٍ عَنِیدٍ وَ کُلِّ ضَعِیفٍ مِنْ خَلْقِکَ وَ شَدِیدٍ وَ شَرَّ شَیَاطِینِ الْإِنْسِ وَ الْجِنِّ وَ أَعْطِهِمْ أَفْضَلَ مَا أَمَّلُوا مِنْکَ فِی غُرْبَتِهِمْ عَنْ أَوْطَانِهِمْ وَ مَا آثَرُوا عَلَى أَبْنَائِهِمْ وَ أَبْدَانِهِمْ وَ أَهَالِیهِمْ وَ قَرَابَاتِهِمْ اللَّهُمَّ إِنَّ أَعْدَاءَنَا أَعَابُوا عَلَیْهِمْ خُرُوجَهُمْ فَلَمْ یَنْهَهُمْ ذَلِکَ عَنِ النُّهُوضِ وَ الشُّخُوصِ إِلَیْنَا خِلَافاً عَلَیْهِمْ فَارْحَمْ تِلْکَ الْوُجُوهَ الَّتِی غَیَّرَتْهَا الشَّمْسُ وَ ارْحَمْ تِلْکَ الْخُدُودَ الَّتِی تَقَلَّبَتْ عَلَى قَبْرِ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ الْحُسَیْنِ ع وَ ارْحَمْ تِلْکَ الْعُیُونَ الَّتِی جَرَتْ دُمُوعُهَا رَحْمَهً لَنَا وَ ارْحَمْ تِلْکَ الْقُلُوبَ الَّتِی جَزِعَتْ وَ احْتَرَقَتْ لَنَا وَ ارْحَمْ تِلْکَ الصَّرْخَهَ الَّتِی کَانَتْ لَنَا اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْتَوْدِعُکَ تِلْکَ الْأَنْفُسَ وَ تِلْکَ الْأَبْدَانَ حَتَّى تُرَوِّیَهُمْ مِنَ الْحَوْضِ یَوْمَ الْعَطَشِ فَمَا زَالَ ص یَدْعُو بِهَذَا الدُّعَاءِ وَ هُوَ سَاجِدٌ» (ثواب الأعمال و عقاب الأعمال، صفحه‌ی ۹۵، باب ثواب من زار قبر الحسین؛ کامل الزیارات، ابن قولویه، صفحه‌ی ۱۱۷، الباب الأربعون دعاء رسول الله و علی و فاطمه و الأئمه لزوار الحسین‏؛ المزار الکبیر، ابن المشهدی، صفحه‌ی ۳۳۵، الباب الاول، ما ورد فی فضل ابی عبد الله الحسین صلوات الله علیه و ثواب زیارته و الحث على ذلک)
ترجمه: معاویه بن وهب می‌گوید: بر امام صادق (علیه‌السلام) وارد شدم در حالی که ایشان در محل نمازشان بودند تا این که نمازشان تمام شد، پس شنیدم که با پروردگارشان مناجات کرده و فرمودند: ای کسی که ما را به کرامت، مخصوص داشتی … مرا و برادرانم را و زائران قبر ابی‌عبدالله الحسین (علیه‌السلام) را بیامرز … پس رحم کن بر آن صورت‌هایی که خورشید، آن را تغییر داده و رحم کن بر آن گونه‌هایی که بر قبر اباعبدالله الحسین (علیه‌السلام) می‌گردد و رحم کن بر آن چشم‌هایی که اشک‌هایش از روی رحمت بر ما جاری شده و رحم کن بر آن دل‌هایی که برای ما غمگین شده و آتش گرفته و رحم کن آن ناله‌هایی را که برای ماست … پس همواره از این [نحوه] دعاها می‌نمود در حالی که در سجده بود.
در کتاب «اصول استجماع منهاج فردوسیان» نوشتیم که یکی از ارکان استجماع قوانین عملی، طلب رحمت استاد برای انجام‌دهنده یا ترک‌کننده‌ی کاری است. به عبارت دیگر، از هر آیه یا روایتی که مشتمل بر دعایی برای انجام‌دهنده‌ی کاری باشد، می‌توان به روشنی، قانون متناسب، استجماع نمود و حکم به استحباب آن عمل داد.
به عنوان نمونه، در حدیث شریف آمده است: عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ (علیه‌السلام) قَالَ: «إِنَّ الشَّیطَانَ یغْرِی بَینَ المُؤْمِنِینَ مَا لَمْ‌یرْجِعْ أَحَدُهُمْ عَنْ دِینِهِ فَإِذَا فَعَلُوا ذَلِک اسْتَلْقَى عَلَى قَفَاهُ وَ تَمَدَّدَ، ثُمَّ قَالَ فُزْتُ. فَرَحِمَ اللهُ امْرَأً أَلَّفَ بَینَ وَلِیینِ لَنَا» (کافی، محدث کلینی، جلد ۲، صفحه‌ی ۳۴۵)
ترجمه: امام باقر (علیه‌السلام) فرمودند: به راستی که شیطان دشمنى می‌افکند میان مؤمنان تا بر نگردد یکیشان از دینش، و چون چنان کنند، به پشت بخوابد و خود را واکشد و سپس گوید: پیروز شدم. پس خدا رحمت کند کسی را که بین دو نفر از دوستان ما، الفت ایجاد کند.
از این نحوه‌ی بیان می‌فهمیم که ایجاد الفت و آشتی دادنِ دو مؤمن که با یکدیگر قهر کرده‌اند، مستحب است. اما یک استثناء دارد و آن،‌ جایی است که ترحم،‌ برای اثر باشد نه برای مؤثر. به عبارت ساده،‌ هر گاه بفرمایند: «خدا رحمت کند کسی که فلان کار را انجام دهد» معلوم می‌شود انجام دادنِ آن کار، مستحب است. اما اگر بفرمایند: «خدا رحمت کند، فلان اثر را» معلوم می‌شود آن اثر، قهری است و نمی‌توان عامدانه انجامش داد؛ و الا باید مؤثر و فاعل، مدح و ترحم می‌شد نه اثر و فعل. نیز معلوم می‌شود، فعل و اثر، از جنس کار فاعل و مؤثر نیست.
برای روشن شدن مطلب، مثال می‌زنیم: هر گاه کسی روزه بگیرد، دهانش بوی بد می‌گیرد. پس هر گاه بفرمایند: رحمت خدا بر بوی بد دهان روزه‌دار؛ به این معنی نیست که بدبو کردن دهان روزه‌دار، مستحب است بلکه آن کاری که این اثر را دارد (روزه) مطلوب است و اثر قهری آن (بوی بد گرفتن دهان) نیز مورد ترحم است.
اما از حدیث معاویه بن وهب، نمی‌توان مستحب بودن فریاد کشیدن را نتیجه گرفت؛ زیرا ترحم (= طلب رحمت از خداوند) بر فاعل وارد نشده بلکه بر فعل،‌ وارد شده است و فعل، می‌تواند قهری باشد. به عبارت ساده، فاعل (= کننده‌ی کار، انجام دهنده‌ی کار) باید برای انجام کارش، اراده کند ولی اینطور نیست که هر کاری که انجام می‌گیرد، حاصل اراده‌ی شخص باشد. در این حدیث،‌ امر به فریاد کشیدن نشده‌ایم بلکه هر گاه بر اثر گریه‌ی زیاد، صدا به ناله و شیون بلند شود، اشکال ندارد و مورد ترحم است. یعنی نفرمودند: «وَ ارْحَمِ الصَّارِخینَ لَنَا» (خدایا فریادکنندگان برای ما را رحمت کن) بلکه طلب رحمت را بر روی فعل و اثر و نتیجه برده‌اند و می‌فرمایند: «وَ ارْحَمْ تِلْکَ الصَّرْخَهَ الَّتِی کَانَتْ لَنَا» یعنی آن ناله‌ای که برای ما می‌جوشد و ناخواسته از نهاد غمگین و گریان بر مصائب سید الشهداء (علیه‌السلام) بلند می‌شود را مورد رحمت خود قرار بده.
از عبارت‌های قبل از این عبارت نیز همین استفاده می‌شود. یعنی آنجا که می‌فرماید: «فَارْحَمْ تِلْکَ الْوُجُوهَ الَّتِی غَیَّرَتْهَا الشَّمْسُ» به این معنی نیست که مستحب است صورت را در مقابل نور خورشید نگه داریم تا تغییر رنگ پیدا کند و در راه اهل بیت (علیهم‌‌السلام) برنزه شود! بلکه در اثر حرکت در طول روز و در آفتاب، رنگ صورت، تغییر می‌کند.
و آنجا که می‌فرمایند: «وَ ارْحَمْ تِلْکَ الْعُیُونَ الَّتِی جَرَتْ دُمُوعُهَا رَحْمَهً لَنَا» به این معنی نیست که مستحب است اشک بریزیم بلکه اشک، خودش می‌ریزد و نمی‌توان با فشار و اختیار،‌ کاری کرد که اشک، جاری شود.
یا آنجا که می‌فرمایند: «وَ ارْحَمْ تِلْکَ الْقُلُوبَ الَّتِی جَزِعَتْ وَ احْتَرَقَتْ لَنَا» به این معنی نیست که مستحب است قلب را به جزع واداشت و آن را سوزانید؛ زیرا امکان ندارد که کسی با اختیار خودش، جگرش را بسوزاند. بلکه سوختن جگر و غمگین شدن قلب، در اثر توجه به مصیبت‌های وارده بر اولیای الهی است. یعنی کاری که از دست ما بر می‌آید، توجه به مصائب آن بزرگواران است که بر اثر آن، قلبمان می‌سوزد و غمگین می‌شود.
نقد سوم: در نظر عقلاء و همچنین از لحاظ روانشناسی، هر گاه کسی به چیزی مشهور باشد، سپس آن چیز را به کلی نفی کند یا استادان آن چیز را فقط از میان مردگان معرفی نماید، به معنی نفی تمام مدعیان و اثبات خود است.
به عنوان مثال: هر گاه کسی که شرح لمعه تدریس می‌کند، اظهار کند که مدرسان شرح لمعه، از بین رفته‌اند و مدرس حقیقی، فلانی و فلانی و فلانی بودند که سال‌ها پیش، به رحمت الهی رفته‌اند؛ نشان از این دارد که گوینده، می‌خواهد خودش را اثبات کرده و دیگر مدرسان شرح لمعه را ساقط نماید.
مثال دیگر: هر گاه داور فوتبال که سالیانی است مشهور به داوری می‌باشد، ادعا کند که داوران حقیقی از بین رفته‌اند و داوران حقیقی، فلانی و فلانی بودند که مُردند، به زبان بی‌زبانی می‌خواهد داوران زنده‌ی دیگر را نفی کرده و خودش را اثبات نماید.
آیا این که معظم له می‌فرمایند: «فقیه کیه؟ فقهاء ور افتادند!» از همین باب است؟! یا منظور دیگری در پشت این سخنان دارند؟ آیا می‌خواهند بفرمایند: فقها، نائینی و بروجردی و حائری بودند که رفتند و «من» که هستم؟ و بقیه‌ی صاحبان رساله و متصدیان مقام افتاء، «بی‌سواد» هستند؟
نقد چهارم: همچنان که صوفی، شخص خاص نیست بلکه جریان فکری خاصی است؛ فقیه نیز شخص خاصی نیست بلکه جریان فکری خاصی است. پس کسی که به جریان «صوفیه» تمایل دارد، به همان میزان، صوفی است و کسی که به جریان «فقاهت» تمایل دارد، به همان مقدار، فقیه است.
با این نگرش، برخی افراد که مشهور به مبارزه با صوفیه هستند، در عمل، صوفی می‌باشند؛ هر چند خودشان خبر نداشته باشند و نیز، برخی افراد که مشهور به فقیه هستند، خارج از دایره‌ی فقاهت هستند، هر چند خودشان متوجه نباشند.
به عبارت ساده، نباید بگوییم آقای الف، فقیه است، پس فقاهت را با او بسنجیم؛ بلکه باید فقاهت را تعریف کنیم و سپس هر کس، به هر مقدار از ملاک‌های فقاهت برخوردار بود، به همان مقدار، فقیه است.
مثلاً یکی از ملاک‌های فقاهت، رسیدن به «حکم الله» و «امر مولا» است تا جایی که امکان دارد، بدون تحمیل سلیقه‌ی شخصی. یعنی بر عکس بساط عرفا و صوفیه که پر از توجیه و تأویل و تحمیل خواسته‌های دل بر آیات و روایات است، در بساط فقاهت، اصرار بر این است که دین خدا، آلوده به هواجس نفسانی فقیه نشود و خواسته‌های عاشقانه و عارفانه و احساساتش، دخالتی در تنظیم فتوا نداشته باشد. اگر کسی این ملاک را قبول نداشته باشد و به زبان بگوید یا در عمل نشان دهد که احساسات تند خود را در استخراج احکام الهی، دخالت می‌دهد، فقیه نیست هر چند میلیون‌ها مقلد داشته باشد و نامش در رأس سیاهه‌ی فقها و مراجع جای گیرد.
پس لازم است به جای مشخص کردن «فقیه»، به مشخص کردن ملاک‌های «فقاهت» پرداخته شود و ما این کار را در مورد صوفیه انجام دادیم. یعنی نخست، تصوف را تعریف کردیم و سپس با اطمینان کامل، اعلام نمودیم هر کس با هر عنوان و لباسی که به این دیدگاه‌ها و اعمال، متمایل باشد، به همان مقدار، صوفی است. این نحوه ارزیابی، همیشه ما را به نتیجه‌ی معتدل می‌رساند.
این که معظم له می‌فرمایند: «فقیه، نائینیه! فقیه، بروجردیه! فقیه حائریه! فقیه اینانند که می‌گویند: سینه بزنید، زنجیر بزنید، خون هم جاری بشه، بشه! اینه فقیه! فقاهت اینه!» منجر به نظریه‌ی معتدل برای شناختن جریان فقاهت نمی‌شود.
به عبارت ساده، باید حدود و مرزها و تعریف‌های «فقاهت» را بیان کنیم نه این که فلانی و فلانی را به عنوان «فقاهت» معرفی نماییم؛ زیرا اگر این بزرگان، «فقاهت» باشند، مخالفت با نظرات فقهی و اصولی آنان، به معنی مخالفت با فقاهت خواهد بود. در حالی که تمام مراجع معظم تقلید، در درس خارج خود، به نقد نظرات استادان فقه و اصول خود می‌پردازند و هیچوقت این کار،‌ به معنی نفی فقاهت قلمداد نمی‌شود.
از حضرت آیت الله وحید می‌پرسیم: آیا حضرت‌عالی هیچگاه از آیات عظام نائینی و بروجردی و حائری، اشکال نگرفته‌اید و نظراتشان را دربست قبول دارید؟! یا اشکال گرفته‌اید که اگر اشکال گرفته باشید، معلوم می‌شود مخالف فقاهت هستید!!
نتیجه‌‌ی کلام، این شد که:
۱. دین مبین اسلام و کمر خاتم النبیین، آنقدر سست و ضعیف نیست که با کوچکترین کلمه‌ای بشکند.
۲. روایتی که بیان فرمودند، دلالت بر استحباب فریاد کشیدن در عزای حضرت سید الشهداء (علیه‌السلام) ندارد، هر چند شاید بتوان با برخی دیگر از روایات، استحباب آن را اثبات نمود.
۳. این نحوه سخن گفتن، شنونده را به این توهم می‌اندازد که گوینده، در صدد اسقاط سایر فقها و علما و اثبات خویش است.
۴. نباید «فقاهت» را با افراد خاصی سنجید، بلکه باید افراد را با «جریان ناب فقاهت شیعی» سنجید تا نتیجه‌ی درست و معتدل، به دست آید.

و الحمد لله اولاً و آخراً
حاج فردوسی



:: برچسب‌ها: حاج فردوسي, منهاج فردوسيان, قرآن, عرفان, اسلام ناب, تشيع خالص, سير و سلوک, سير الي الله, معرفت, معرفة الله, قاضي, علامه طباطبايي, علامه طهراني, منهاجي, نقد منهاج فردوسيان, اشکالات منهاج فردوسيان, اشکال حاج فردوسي, ظهور, امام زمان, امام عصر, بهجت, آيت الله بهجت, سيد هاشم حداد, پناهيان, محمد شجاعي, مرکز نشر, آيت الله, تصوف, صوفي, رسم الخط, قرآن, القرآن العظيم, القرآن العزيز, القرآن المجيد, رسم الخط حاج فردوسي, رسم الاملاء ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
عدم تأثیر بهشت و جهنم بر تربیت امروزی‌ها!!
پنج شنبه 23 مهر 1396 ساعت 14:10 | بازدید : 48 | نوشته ‌شده به دست رامین کریمی | ( نظرات )

سلام خدمت حاج فردوسی 

در منهاج فردوسیان اعتقاد بر این است که شوق رسیدن به لذت‌های بهشت، بهترین تشویق‌کننده برای یک منهاجی است اما با مطالعه‌ی کتاب بهشت و جهنم، بیشتر پی می‌برد این آیات و روایات، بیشتر شوق لذت را برای اعراب بادیه‌نشینی که در شبه قاره‌ی خشک و سوزان آن دوره زندگی می‌کردند، ایجاد می‌کند تا جوانی که در جامعه‌ی مدرن (اینترنت و شبکه‌های اجتماعی) امروزه زندگی می‌کند. جوانی که سقف لذت‌هایش را در سوار شدن بر ماشین شاسی‌بلند و اتومات با آپشن‌های بی‌نظیرش می‌بیند یا اوج لذتش را در زندگی در پنت هاوس‌های فوق پیشرفته و با دکوراسیون‌های مدرن با چشم‌انداز دل‌نواز در خیابان‌های شیب‌دار بالا شهر می‌داند یا سقف لذت‌هایش را در اشتغال در شرکت‌های صاحب اسم و صاحب برند و با منشی زیبارو با روابط عمومی بالا می‌بیند، آیا شوقی ایجاد می‌کند برای عمل به واضحات و ترک محرمات؟ جوانی که اول راه، نه به مقام شهود رسیده نه به مقام یقین!

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
باسمه تعالی

سلام علیکم
برای رسیدن به جواب روشن، نیاز به توجه به چند مطلب است، به این شرح:
مطلب اول: همچنان که متذکر شده‌اید،‌ مطالعه‌ی اوصاف بهشت و جهنم، برای تقویت شوق و خوف در «منهاجی» است و لابد می‌دانید که منهاجی، کسی است که از پنج حجاب اعتقادی، گذشته و دوازده مقدمه‌ی علمیه را قبول کرده باشد. پس از کسی که قدم در این راه نگذاشته، انتظار و توقع نیست که به محضر آیات و روایات آمده و با دل دادن به اوصاف بهشت و جهنم، اشک شوق و اشک خوف بریزد.
مطلب دوم: ایمان به غیب، مخصوص فرد خاص یا جامعه‌ی خاص یا زمان خاص نیست. یعنی همچنان که تصور لذت‌های بهشت، برای اعراب بادیه‌نشینی که در شبه قاره‌ی خشک و سوزان آن دوره زندگی می‌کردند، ایجاد شوق می‌کرده، می‌تواند برای جوانی که در جامعه‌ی مدرن (دارای اینترنت و شبکه‌های اجتماعی) امروزه زندگی می‌کند نیز ایجاد شوق و انگیزه نماید. این ادعا را تجربه، تأیید کرده است.
و بر عکسش نیز صادق است، یعنی همچنان که توجه به اوصاف بهشت و جهنم، نمی‌تواند برخی دل‌های قفل‌خورده‌ی امروزی را متحول سازد، برای برخی اعراب بادیه‌نشین عصر جاهلیت نیز همین طور بوده است.
پس محور برای تأثیرپذیری و تأثیرناپذیری، زمانه و جنسیت و میزان سواد و میزان مَدنیت و مُدرنیت نیست؛ بلکه محور اصلی، «ایمان به غیب» است. اگر گوهر «ایمان به غیب» در وجودی نهاده شد، حتی اگر در عصر مدرنیته و اینترنت و نانو باشد، باز هم دلش به سوی ماوراء، کشش دارد و اعضاء و جوارحش را مجبور می‌سازد تا در آن راه، کوشش نماید. ولی اگر «ایمان به غیب» نباشد، معجزات باهرات حضرت ختمی‌مرتبت، استاد اعظم (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) نیز نمی‌تواند بر قلب سخت‌تر از سنگش اثر بگذارد. سراسر قرآن کریم، بویژه سوره‌های مکی، شرح حال و سرگذشت مردمان آن روزگار است که وصف بهشت و جهنم، نتوانست ذرّه‌ای در دلشان اثر بگذارد و آنان را به تسلیم شدن در مقابل وحی وادارد.
این شبهه، از روی غفلت از محور اصلی تأثیرپذیری است که تأثیر وصف بهشت و جهنم در اصلاح رفتار، به جای عامل درونی (ایمان به غیب) به عامل بیرونی (سختی‌های محیط و نبودن امکانات مدرن) نسبت داده شده است.
به عبارت ساده، مهم این است که انسان، ایمان به غیب یعنی خدا و وعده‌ها و وعیدهایش داشته باشد و فرقی نمی‌کند که در روستا زندگی کند یا در شهر، در بیابان باشد یا در مرکز فناوری و مدرنیته. مهم این است که به آیات قرآن، ایمان آورده باشد ولی فرقی نمی‌کند که این آیات را از روی پوست آهو خوانده باشد یا از طریق قلم هوشمند دیجیتال بر صفحه‌ی تاچ!
مطلب سوم: حسّ لذت‌طلبی در تمام مراحل حیات دنیو‌ی و اخروی، همراه انسان است؛ و امکانات و مدرنیته، فقط شکل آن را عوض می‌کند ولی نمی‌تواند بر میزان آن بیافزاید. شاید نشاط و سرمستی‌ای که عرب جاهلی از شترسواری و مسابقات اسب‌دوانی می‌برده، جوانان امروزی از ماشین‌های شاسی‌بلند نبرند؛ زیرا شتر و اسب، موجود زنده هستند ولی ماشین، مجموعه‌ای از آهن و لاستیک و چرم می‌باشد و اُنسی که انسان با موجود زنده می‌گیرد، بسیار بیشتر از اُنسی است که با جمادات می‌گیرد. می‌توانید لذت اسب‌سواری را تجربه کنید و با لذت ماشین‌سواری مقایسه نمایید تا متوجه قوت این احتمال گردید.
شاید لذتی که عرب جاهلی از زیبایی آمدن و رفتن گوسفندان یا شترانش می‌برده، جوان امروزی از دکوراسیون مدرنش نبرد. قرآن کریم می‌فرماید: «وَ الأَنْعَامَ خَلَقَهَا لَکُمْ فِیهَا دِفْءٌ وَ مَنَافِعُ وَ مِنْهَا تَأْکُلُونَ * وَ لَکُمْ فِیهَا جَمَالٌ حِینَ تُرِیحُونَ وَ حِینَ تَسْرَحُونَ» (سوره‌ی نحل، آیات ۵ و ۶) ترجمه: و چارپایان را براى شما آفرید در آنها براى شما [وسیله‌ی] گرمى و سودهایى است و از آنها مى‏خورید. و در آنها براى شما زیبایى است آنگاه که [آنها را] از چراگاه برمى‏گردانید و هنگامى که [آنها را] به چراگاه مى‏برید.
شاید لذتی که عرب جاهلی از کنیزان نوازنده و خواننده‌اش می‌بُرد که نیمه‌برهنه و آرایش‌کرده، برایش می‌زدند و می‌رقصیدند و اشعار عاشقانه می‌خواندند، سپس با هر کدام که میلش می‌کشید، همبستر می‌شد، جوان امروزی از منشی زیباروی شرکت که روابط عمومی بالایی دارد، نبرد!
در زمان‌های خیلی دور، مردمانی بودند که سقف لذت‌هایشان، رسیدن به ثروتی همانند ثروت قارون بوده است. قرآن کریم می‌فرماید: «قَالَ الَّذِینَ یُرِیدُونَ الْحَیَاهَ الدُّنیَا یَا لَیْتَ لَنَا مِثْلَ مَا أُوتِیَ قَارُونُ إِنَّهُ لَذُو حَظٍّ عَظِیمٍ» (سوره‌ی قصص، آیه‌ی ۷۹). ترجمه: کسانى که خواستار زندگى دنیا بودند، گفتند: اى کاش مثل آنچه به قارون داده شده به ما [هم] داده مى‏شد، واقعاً او بهره‌ی بزرگى دارد. (خیلی لذت می‌برد و کیف می‌کند)
و البته در همان زمان، بودند کسانی که بر اثر عنصر «ایمان به غیب»، به «علم حقیقی» رسیده بودند، چنان که قرآن کریم گزارش می‌دهد: «وَ قَالَ الَّذِینَ أُوتُوا الْعِلْمَ وَیْلَکُمْ ثَوَابُ اللَّهِ خَیْرٌ لِّمَنْ آمَنَ وَ عَمِلَ صَالِحًا وَ لَا یُلَقَّاهَا إِلَّا الصَّابِرُونَ» (سوره‌ی قصص، آیه‌ی ۸۰) ترجمه: و کسانى که دانش [واقعى] یافته بودند، گفتند: واى بر شما! براى کسى که گرویده و کار شایسته کرده، پاداش خدا بهتر است و جز شکیبایان آن را نیابند.
مطلب چهارم: شاید بتوانیم ادعا کنیم که سقف لذت‌جویی جوان امروزی، خیلی خیلی پایین‌تر از مردمان قبل از تکنولوژی و مدرنیته است؛ زیرا آنان، لذت را از حقایق و واقعیات می‌جستند ولی جوان بدبخت امروزی، غرق در فضای مجازی و اوهام و تصورات ذهنی است و به همین، دلخوش است.
مطلب آخر: قرآن کریم، با اصرار بر «توحید در هدایت»، با لحنی توبیخی می‌فرماید: «أ تُریدونَ أنْ تَهْدوا مَنْ أضَلَّ اللهُ وَ مَنْ یُضْلِلِ اللهُ فَلَنْ تَجِدَ لَـهُۥ سَبیلًـا» (سوره‌ی نساء، آیه‌ی ۸۸) ترجمه: آیا مى‏خواهید کسى را که خدا در گمراهى‏اش وانهاده است به راه آورید و حال آنکه هر که را خدا در گمراهى‏اش وانهد، هرگز راهى براى [هدایت] او نخواهى یافت.
آنچه از ما بر می‌آید، دعوت به خوبی‌ها و ایجاد بستری برای اصلاح و تربیت بشر است، اما باید توجه داشته باشیم که هدایت به معنی ایجاد انگیزه و شوق، منحصر در ذات مقدس پروردگار عالمیان است و بس.
ما فقط می‌توانیم بگوییم: بهشتی هست با این لذت‌های عالی و جهنمی هست با این عذاب‌های عظیم، پس ای مردم، به وعده‌های خداوند متعال، امیدوار شوید و وعیدهایش را باور کنید و چنان زندگی نمایید که در جهان پسین، گرفتار جهنم نباشید و از لذت‌های بهشتی، در بالاترین اندازه‌اش بهره‌مند باشید. هر کس شنید و قبول کرد، خوش به حالش و هر کس نشنید و قبول نکرد، وای بر او و باز هم وای بر او.

موفق باشید
حاج فردوسی



:: برچسب‌ها: حاج فردوسي, منهاج فردوسيان, قرآن, عرفان, اسلام ناب, تشيع خالص, سير و سلوک, سير الي الله, معرفت, معرفة الله, قاضي, علامه طباطبايي, علامه طهراني, منهاجي, نقد منهاج فردوسيان, اشکالات منهاج فردوسيان, اشکال حاج فردوسي, ظهور, امام زمان, امام عصر, بهجت, آيت الله بهجت, سيد هاشم حداد, پناهيان, محمد شجاعي, مرکز نشر, آيت الله, تصوف, صوفي, رسم الخط, قرآن, القرآن العظيم, القرآن العزيز, القرآن المجيد, رسم الخط حاج فردوسي, رسم الاملاء ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تحلیل فشار قبر
پنج شنبه 23 مهر 1396 ساعت 14:10 | بازدید : 69 | نوشته ‌شده به دست رامین کریمی | ( نظرات )

سلام علیکم حاج فردوسی
در متن زیر، مطلب و تعریفی که از فشار قبر شده است چقدر درست است؟ لطفاً نظر خود را در مورد این مطالب بفرمائید. با تشکر. 
آیا فشار قبر واقعیت دارد؟
تعریف فشار قبر از دیدگاه عرفان: جدا شدن روح از بدن هنگام مرگ قطعی، در کسری از ثانیه انجام میشود. این لحظه چنان سریع اتفاق می‌افتد که حتی کسی که چشمانش لحظه‌ی مرگ باز است فرصت بستن آن را پیدا نمی‌کند. یکی از شیرین‌ترین تجربیات انسان دقیقاً لحظه جدا شدن روح از جسم می‌باشد. حس سبک شدن و معلق بودن.
بعد از مرگ اولین اتفاقی که می‌افتد این است که روح ما که بخشی از آن هاله ذهن است و در واقع آرشیو اطلاعات زندگی دنیوی اوست شروع به مرور زندگی از بدو تولد تا لحظه مرگ می‌کند و تصاویر به صورت یک فیلم برای روح بازخوانی میشود. شاید گمان کنیم که این اتفاق بسیار زمان بر است. زمان در واقع قرارداد ما انسانهاست. این ما هستیم که هر دقیقه را ۶۰ ثانیه قرارداد می‌کنیم. اما زمان در واقع فراتر این تعاریف است. 
با مرور زندگی، روح اولین چیزی که نظرش به آن جلب می‌شود، وابستگی‌های انسان در طول زندگی می‌باشد. برخی از این وابستگی‌ها در زمان حیات حتی فراموش شده بود ولی در این مرحله دوباره خودنمایی می‌کند.میزان و لول وابستگی دنیوی برای هرکس متغیر است.
روح از بین خاطراتش وابستگی‌های خود را جدا می‌کند. این وابستگی‌ها هم مثبت است هم منفی. مثلاً وابستگی به مال دنیا یک وابستگی منفی و وابستگی مادر به فرزندش هم نوعی دلبستگی و وابستگی مثبت محسوب می‌شود، ولی به هرحال وابستگی ست. 
این وابستگی‌ها کششی به سمت پایین برای روح ایجاد می‌کند که او را از رفتن به سمت هادی یا راهنما جهت خروج از مرحله دنیا باز می‌دارد. یعنی روح بعد از مرگ تحت تأثیر دو کشش قرار می‌گیرد. یکی نیروی وابستگی از پایین و دیگری نیروی بشارت دهنده به سمت مرحله بعد. اگر نیروی وابستگی‌ها غلبه داشته باشد باعث می‌شود روح، تمایل پیدا کند که دوباره وارد جسم گردد. چون توان دل کندن از وابستگی را ندارد و دوست دارد دوباره آن را تجربه کند. به همین جهت روح به سمت جسم رفته و تلاش می‌کند جسم مرده را متقاعد کند که دوباره روح را بپذیرد. فشاری که به «روح» وارد می‌شود جهت متقاعد کردن جسم خود، در واقع همان فشار قبر است. این فشار به هیچ وجه به جسم وارد نمی‌شود. چون جسم دچار مرگ شده و دردی را احساس نمی‌کند. پس فشار قبر در واقع فشار وابستگی‌هاست و هیچ ربطی ندارد که شخص قبر دارد یا ندارد. این فشار هیچ ربطی به شب زمینی ندارد و می‌تواند از لحظه مرگ شروع گردد. 
یکی از دلایل تلقین دادن به فرد فوت شده در واقع این است که به باور مرگ برسد و سعی در برگشت نداشته باشد.
بعد از مدتی روح متقاعد می‌شود که تلاش او بیهوده است و فشار قبر از بین می‌رود.
حضرت علی (ع): طوری زندگی کن که گویا هزارسال دیگر زنده‌ای و طوری هم زندگی کن که گویا فردا می‌میری …
وابستگی‌ها باعث می‌شود که روح، شاید سال‌ها نتواند از این مرحله بگذرد. بحث روح‌های سرگردان و سنگین بودن قبرستان‌ها به دلیل همین وابستگی‌هاست. گاهی تا سال‌ها فرد فوت‌شده نمی‌تواند وابستگی به قبر خود و جسمی که دیگر اثری از آن نیست را رها کند.

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
باسمه تعالی

سلام علیکم
از منظر آیات و روایات، فشار قبر، برای بیشتر انسان‌ها هست. البته برخی کارها همانند بداخلاقی در خانه و بی‌مبالات بودن نسبت به ادرار، عامل ایجاد فشار قبر برشمرده شده است. در باره‌ی تحلیلی که از آن پرسیده‌اید، نمی‌توانم به رد یا قبول، اظهار نظر کنم ولی واضح است که مراعات دستورات اسلام عزیز، موجب رها شدن از دلبستگی‌های زودگذر دنیوی و شیرین شدن مرگ می‌گردد. در برخی روایات آمده است که خدای تعالی، در آخرین لحظات زندگی مؤمن، بادی به سوی او می‌فرستد که آن را «مُنسیه» می‌خوانند و موجب می‌شود تمام وابستگی‌ها و دلبستگی‌هایش را فراموش نماید تا به آسانی، جان بدهد و از دالان مرگ، به سوی عالم دیگر، عبور نماید.
نتیجه‌ی تربیتی‌ای که از بحث فشار قبر می‌گیریم، این است که باید تا فرصت باقیست، اعتقادات و اعمالمان را اصلاح نماییم تا علاوه بر دنیایی آزاد، آخرتی آباد نیز داشته باشیم. ان شاء الله

موفق باشید
حاج فردوسی

 



:: برچسب‌ها: حاج فردوسي, منهاج فردوسيان, قرآن, عرفان, اسلام ناب, تشيع خالص, سير و سلوک, سير الي الله, معرفت, معرفة الله, قاضي, علامه طباطبايي, علامه طهراني, منهاجي, نقد منهاج فردوسيان, اشکالات منهاج فردوسيان, اشکال حاج فردوسي, ظهور, امام زمان, امام عصر, بهجت, آيت الله بهجت, سيد هاشم حداد, پناهيان, محمد شجاعي, مرکز نشر, آيت الله, تصوف, صوفي, رسم الخط, قرآن, القرآن العظيم, القرآن العزيز, القرآن المجيد, رسم الخط حاج فردوسي, رسم الاملاء ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نقدی بر ارکان سه‌گانه‌ی حمد الهی!
پنج شنبه 23 مهر 1396 ساعت 14:8 | بازدید : 48 | نوشته ‌شده به دست رامین کریمی | ( نظرات )

سلام
حضرت آیت الله مهدی احدی (حفظه الله) می‌فرمایند:
سه چیز حمد خداست:
۱) چادر حضرت زهرا این چادر لوای حمد است و روز قیامت به دست امیرالمومنین است. برخی فقهاء می‌فرمایند: حال که چادر حضرت زهرا لوای حمد خداست پس اگر کسی چادر را به قصد الله به سر کند در واقع قدم به قدم حمد خدا گفته است زیرا قرآن می‌فرماید: «و ان من شیء الا یسبح بحمده» پس ای خانم تو هم اگر به قصد تقرب به خدا چادر به سر کنی، مثل همان موجودی می‌مانی که صدایش شنیده نمی‌شود اما دارد می‌گوید: «الحمدلله»
این آیه خیلی زیباست: سوره شوری «استجیبو لربکم …» در این دنیا خدایتان را اجابت کنید زیرا در روز قیامت زیر چشمی به آتش جهنم نگاه می‌کند و می‌گوید: می‌خواهند مرا در آتش بیاندازد.
۲) سقفی که زیر آن، نماز شب خوانده می‌شود.
۳) عمامه‌ پیغمبر، این عمامه را بعد از امام حسین دیگر کسی نداشت زیرا بر همین عمامه بود که شمشیر زدند امام فرمود: این عمامه جدم است. (از اینجا ببینید)
نظر شما در مورد این فرمایشات چیست؟
با تشکر

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
باسمه تعالی

سلام علیکم
یکی از فرق‌های اساسی «منهاج فردوسیان» با نظام‌های فکری و تربیتی دیگران، این است که نظام جامع تربیتی منهاج فردوسیان بر واضحات و مسلّمات قرآن و روایت معتبر، بنا نهاده شده است، بر عکس برخی اظهار نظرها که بر مکاشفات عرفا و واردات قلبیه و رؤیاهای متصوفه و مانند اینها بنا می‌گردد.
از نمونه‌های این اظهار نظرها، همین مواردی است که در باره‌اش نظر خواسته‌اید. اکنون به بررسی جزء به جزء این فرمایشات می‌پردازیم.
۱. این که می‌فرماید: «سه چیز، حمد خداست» به این معنی است که چهارمی ندارد. این محصور کردن، نیاز به تصریح آیه یا روایت معتبر دارد و حتی اگر مبنی بر «استقراء تام» باشد، باید به این عبارت گفته شود: سه چیز را حمد خدا یافتیم. استقراء تام، به معنی این است که تمام موارد چیزی جستجو شده و بعد از بررسی و مطالعه‌ی کامل، به این نتیجه برسد که فقط و فقط، همین مقدار است و بیش از این نیست.
۲. این که چادر حضرت فاطمه (سلام الله علیها) لوای حمد باشد، نیازمند روایت معتبر است که نداریم. اما این که «لواء حمد» در روز قیامت به دست امیر المؤمنین (علیه‌السلام) است، در چند روایت وارد شده است.
به عبارت دیگر، این ادعا که لوای حمد، چادر حضرت زهرای مرضیه (سلام الله علیها) است، ادعای اثبات نشده‌ای است که در آیات و روایات معتبر، خبری از آن نیست. و هر گاه این ادعا را بپذیریم، می‌پرسیم: اگر این چادر از بین رفته باشد، یکی از سه رکن حمد الهی از بین رفته است؟!!
۳. این که ادعا شده: برخی فقهاء می‌فرمایند: «حال که چادر حضرت زهرا لوای حمد خداست پس اگر کسی چادر را به قصد الله به سر کند، در واقع قدم به قدم حمد خدا گفته است»، حرف بی‌اساسی است؛ زیرا گفتیم اساس این که «لواء الحمد» چادر حضرت زهرا (سلام الله علیها) باشد، نیاز به اثبات وحیانی دارد، پس چطور می‌توان قبل از این که پایه‌ای ثابت شود، بر آن تکیه داد و از آن، حکم الهی برداشت نمود؟!
به عبارت ساده، شما اول اثبات کن که چادر حضرت زهرا (سلام الله علیها)،‌ لواء الحمد است، بعد این نکته را برداشت کن که هر کس چادر بپوشد، قدم به قدم حمد خدا می‌گوید.
البته توجه داشته باشید، کسی که چنین سخن جالبی گفته و چنین ادعای عجیبی کرده، ملاکاً فقیه نیست، هر چند درس فقه بگوید یا استنباط احکام کند. «فقیه» کسی است که بر طبق مستندات وحیانی، حرف محکم بزند و از وارد شدن به محدوده‌ی اکتشافات صوفیه و اختراعات عرفا، پرهیز نماید.
فقط پیامبر خدا که مستظهر به وحی است یا جانشین پیامبر خدا که مستظهر به علم الوراثه از پیامبر خداست، می‌تواند چنین ادعایی کند که هر گاه زنی چادر به سر کند، قدم به قدم، حمد خدا گفته است.
لازم به ذکر است که بنده، چادر را حجاب برتر می‌دانم و توصیه‌ی همیشگی‌ام به منهاجیات، استفاده از چادر می‌باشد، ولی نمی‌پذیرم که کسی، پا را از دایره‌ی متشرعه، بیرون نهاده و خود را «شارع مقدس» بپندارد و برای احکام الهی، حکمت‌تراشی و فلسفه‌بافی کند.
۴. ادعا شده، سقفی که در زیر آن، نماز شب خوانده شود، یکی از مصادیق سه‌گانه‌ی حمد است. این سخن نیز نیاز به اثبات وحیانی دارد. یعنی باید روایت معتبری ارائه شود که در آن، به تصریح آمده باشد که یکی از مصادیق حمد، سقفی است که در زیر آن، نماز شب خوانده می‌شود! حال اگر کسی، در زیر آسمان، نماز شب بخواند، تکلیف حمد الهی چه خواهد شد؟
اگر به فرض،‌ چنین روایتی هم پیدا شود، از لحاظ درایه الحدیث، اشکال دارد؛ زیرا حمد الهی،‌ به اشیاء نسبت داده شده است و تأکید اسلام عزیز، بر ایمان و عمل صالح و تربیت مسلمانان است نه اجسام و اشیاء.
اگر این مطلب درست باشد، باید دست میهمان را بگیرید و سقف برخی اتاق‌ها را به او نشان بدهید و معرفی نمایید که این سقف، حمد الهی است ولی سقف فلان اتاق، حمد الهی نیست؛ چون پدربزرگ ما در زیر این سقف، نماز شب خوانده ولی در زیر آن سقف، کسی تا کنون نماز شب نخوانده است!!
۵. باز ادعا شده است که یکی دیگر از مصادیق حمد،‌ عمامه‌ی پیامبر خداست و این عمامه را کسی بعد از امام حسین (علیه‌السلام) نداشت، زیرا بر همین عمامه بود که شمشیر زدند!
اولاً: باید روایت معتبر ارائه شود که عمامه‌ی پیامبر خدا (که شیء بی‌جان است)، از مصادیق سه‌گانه‌ی حمد است.
ثانیاً: بعد از این که شمشیر بر آن زدند، پاره شد و از بین رفت؟! که در این صورت، یکی دیگر از ارکان سه‌گانه‌ی حمد الهی از بین رفته و تا روز قیامت، فقط خدای تعالی با همان یک رکن (سقف خانه‌ی نماز شب‌خوان‌ها) حمد خواهد شد.
یا این که در اختیار امامان بعد قرار گرفته و اکنون در محضر امام زمان (علیه‌السلام) است؟! که در این صورت،‌ معنا ندارد بگویند: دیگر کسی آن را نداشت.
سخن آخر: به هوش باشید که معارف دینی و اعتقادی خود را از سخنان احساسی و جالب، نگیرید. برخی روحانیون محترم، برای جذب قلوب جوانان، از کلمات و عبارات پراحساس و پرجاذبه استفاده می‌کنند، غافل از این که با این کار، تیشه به ریشه‌ی اعتقادات صحیح شنونده می‌زنند. دین خدا، خلاصه می‌شود در کتاب الله العزیز و فرمایشات عترت طاهره (علیهم‌السلام) که از آن به روایت معتبر، یاد می‌کنیم.

موفق باشید
حاج فردوسی



:: برچسب‌ها: حاج فردوسي, منهاج فردوسيان, قرآن, عرفان, اسلام ناب, تشيع خالص, سير و سلوک, سير الي الله, معرفت, معرفة الله, قاضي, علامه طباطبايي, علامه طهراني, منهاجي, نقد منهاج فردوسيان, اشکالات منهاج فردوسيان, اشکال حاج فردوسي, ظهور, امام زمان, امام عصر, بهجت, آيت الله بهجت, سيد هاشم حداد, پناهيان, محمد شجاعي, مرکز نشر, آيت الله, تصوف, صوفي, رسم الخط, قرآن, القرآن العظيم, القرآن العزيز, القرآن المجيد, رسم الخط حاج فردوسي, رسم الاملاء ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
به وبلاگ خود خوش امدید
0 0 ساعت 0:0 | بازدید : 55 | نوشته ‌شده به دست رامین کریمی | ( نظرات )
با سلام.به دنیای لوکس بلاگ و وبلاگ جدید خود خوش آمدید.هم اکنون میتوانید از امکانات شگفت انگیز لوکس بلاگ استفاده نمایید و مطالب خود را ارسال نمایید.شما میتوانید قالب و محیط وبلاگ خود را از مدیریت وبلاگ تغییر دهید.با فعالیت در لوکس بلاگ هر روز منتظر مسابقات مختلف و جوایز ویژه باشید.
در صورت نیاز به راهنمایی و پشتیبانی از قسمت مدیریت با ما در ارتباط باشید.برای حفظ زیبابی وبلاگ خود میتوانید این پیام را حذف نمایید.جهت حذف این مطلب وارد مدیریت وب خود شوید و از قسمت ویرایش مطالب قبلی ،مطلبی با عنوان به وبلاگ خود خوش امدید را حذف نمایید.امیدواریم لحظات خوبی را در لوکس بلاگ سپری نمایید...
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0

صفحه قبل 1 2 صفحه بعد